×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

pa - na - pa

× رفتم بانک ... میگم: میخوام همه پولمو از حسابم برداشت کنم. میگه یعنی حسابتونو کامل ببندم؟ پَ نه پَ یکم لاشو باز بذار هوا بخوره ...! با داداشم داریم راز بقا نگاه میکنیم، یه گورخر رو نشون داده ... میگه: این گورخره؟! میگم پَ نه پَ خره رفته زندان این لباس رو بهش دادن بعد نیم ساعت یه خر رو نشون داده ... دوباره داداشم میگه الان این خره؟! پَ نه پَ همون گورخرس که زندان بود ... آزاد شده ! پسره اومده خواستگاریم ... میگم من الان می خوام درس بخونم ... میگه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟ پَ نه پَ یه ۱۰ دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم امروز تو مدرسه داشتم تکالیف شاگردامو می دیدم،یکی از بچه‌ها طبق معمول ننوشته بود ... عصبانی شدم گفتم: شایان! بازم که ننوشتی! حتما بازم می خوای بهونه الکی بیاری!!! بچه پررو یکدفعه گ
×

آدرس وبلاگ من

sajjadjodai.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/laiken

دين، هدف، نقش و ويژگي هاي آن

دين، هدف، نقش و ويژگي هاي آن

1. دين اسلام مجموعه اي از عقايد، احكام و اصول ارزشي و اخلاقي است كه با هدف تأمين سعادت حقيقي انسان از سوي خداوند در اختيار پيامبراكرم (ص) قرار گرفته است؛ سعادتي كه در سايه هدايت حاصل مي گردد؛ هدايتي كه فلسفه اصلي ارسال رسولان الاهي(1) و فرو فرستادن كتاب هاي آسماني است.(2)

2. همه انسان ها مخاطب دين شمرده مي شوند. نقش دين نجات دادن انسان ها از گمراهي، ناداني و تاريكي است و از آن جا كه جامعه گرفتار در گمراهي و تاريكي از حيات انساني بر خوردار نيست، پيام دين، زندگي است. فرمان هاي خداوند دعوت به تزريق حيات به پيكره اجتماع است.(3) براي ايفاي اين نقش هيچ جايگزيني يافت نمي شود. جامعه انساني بدون حضور واقعي و مؤثر دين در روابط فردي و مناسبات اجتماعي و سياسي، جامعه اي بي روح است. كاميابي هاي علمي و دستيابي به تكنولوژي و برخورداري از رفاه مادي هرگز خلا فقدان دين را جبران نخواهد كرد. نياز به دين در عمق وجود انسان ريشه دارد و انسان همچون آب و هوا به آن نيازمند است.

3. ايفاي اين نقش ممتاز، مستلزم برخورداري دين اسلام از ويژگي هايي چند است. مهم ترين اين ويژگي ها عبارت است از: حقانيت(4)، جامعيت(5) و جاودانگي(6). بنابراين، ساحت دين از بطلان و نقصان و اختصاص‌ به زماني خاص‌ پيراسته است. هر چه انسان براي هدايت و رسيدن به سعادت نياز دارد در دين است (جامعيت)؛ آن چه در دين است حق مي باشد (حقانيت)؛ حقانيت و جامعيت آن نيز جاودانه است.

 

اركان دين اسلام

در منابع حديثي شيعه، درباره اركان و پايه هاي دين، روايات بسيار وجود دارد. بخشي از اين روايات عبارت است از:

1. امام باقر (ع) فرمود: اسلام بر پنچ پايه بنا شده است: نماز، زكاه، حج، روزه و ولايت.

راوي: كدام يك از اين ها برتر است؟

حضرت: ولايت؛ زيرا ولايت كليد وصول به اركان چهارگانه ديگر است و تنها رهبر مي تواند (جامعه را) به سوي آن ها راهنمايي كند.

امام باقر سپس فرمود: اگر انساني شب هايش به عبادت و روزهايش به روزه سپري گردد و همه ثروت خويش را در راه خدا انفاق كند و همه ساله به خانه خدا رود، اما از ولايت ولي خدا آگاه نباشد تا كارهايش را مطابق رهنمود وي انجام دهد نزد خدا بهره اي نخواهد داشت و در شمار مؤمنان نخواهد بود.(7)

2. فضيل بن يسار از امام باقر (ع): اسلام بر پنج پايه بنا شده است: نماز، زكاه، حج و ولايت. (مردم) به هيچ ركني همانند ركن ولايت (روز غدير) فراخوانده نشدند.(8)

اين روايات كه مشابه آن از امام صادق (ع) نيز نقل گرديده است جايگاه ولايت در اسلام را نشان مي دهد. نكاتي كه مي توان از اين روايات استنباط كرد، چنين است:

الف. مهم ترين ركن از اركان پنجگانه اسلام، ولايت است.

ب. اركان پنج گانه دين به دو دسته اصول و فروع تقسيم مي شوند. ولايت از اصول دين است.

ج. ولايت در اين روايات به معناي رهبري و راهنمايي است، نه محبت و ياري.

د. ايمان واقعي در پرتو �ولايت� است. ولايت روح ايمان به شمار مي آيد و ارزش هر يك از اركان ديگر چون نماز، زكات، روزه و حج با معيار �ولايت� سنجيده مي شود.(9)

ه. فرق بنيادين شيعيان با ساير پيروان مذاهب اسلامي در پذيرش ركن پنجم است. اسلام ناب، اسلام توأم با امامت و ولايت است.

و. اسلام مجموعه اي از ضوابط و مقررّات خشك نيست. اسلام، در ساختار اصلي اش، ميان ضوابط ديني و پاسداران الاهي، پيوندي ناگسستني برقرار ساخته است. اسلام �نظام� دارد. در اين نظام رابطه فروع (چهار ركن) با اصول (ركن پنجم) چنان است كه فروع دين بدون اصول، به ويژه اصل ولايت و امامت تحقق نمي يابد.

 

نظام سياسي اسلام

نظام سياسي اسلام بر محور �امت و امامت� استوار است. اسلام با بهره گيري از اصول وحياني و عقلاني الگويي ارائه مي دهد كه بي ترديد با هيچ يك از نظام هاي سياسي رايج دنيا تطبيق نمي كند. مفاهيم كليدي (مباني تصوري) اين نظام در هيچ يك از كتاب هاي دانشمندان علوم سياسي يا حقوق اساسي غير مسلمان يافت نمي شود. براي درك اين نظام، آشنايي اجمالي بامفاهيم كليدي آن ضرورت دارد. اين مفاهيم عبارت است از:

 

1. امت

از ريشه اَم به معناي �قصدَ� است. مجموعه اي از انسان ها كه هدف واحد دارند، امت خوانده مي شوند. امت اسلام، مردمي هدفدارند كه بر محور توحيد، نبوت و معاد متمركز شده اند. مهم ترين ملاك تقسيم بندي جوامع بشري، از نظر اسلام، �امت� است. مرز ميان �امت ها� عقيدتي است؛ در حالي كه �ملت ها� از طريق مرزهاي جغرافيايي باز شناخته مي شوند.

واژه �ملت�(10) در اصل، عربي و به معناي راه و روش و دين است و در زبان فارسي به مردم ساكن در يك كشور اطلاق مي شود؛ مردمي كه يك جامعه سياسي را شكل مي دهند و به وسيله احساس وابستگي به سرزمين معين و فرهنگ و آگاهي مشترك به يكديگر پيوند مي خورند.(11)

 

2. امامت

امامت يعني رهبري عام در همه امور ديني و دنيايي؛ به عبارت ديگر، �رهبري اجتماعي�(12) و �مرجعيت ديني�(13). اوج مفهوم امامت در �انسان كامل� يا �حجت زمان�(14) بودن تجلي مي كند. امام يعني پيشواي معنوي، سياسي و اجتماعي جامعه.

چنان كه �ملت و دولت� به هم مرتبط و جدايي ناپذيرند، �امت و امامت� نيز در فرهنگ اسلامي پيوند ناگسستني دارند. �امت� بدون �امام� معنانمي يابد. �امام� محور وحدت و راهنماي امت به سوي هدف مشترك است. اسلام از سويي عنوان زيباي �امت واحده�(15) را براي پيروانش برگزيده و ازسوي ديگر، از جعل �امامت� براي پيامبران بزرگي چون ابراهيم(16) و برخي ازفرزندانش خبر داده است.(17) سنت الاهي تعيين امام براي �امت�، تداوم يافت تابه بزرگ ترين پيامبر آسماني رسيد(18). بر اين بنياد، بزرگ ترين رسول الاهي �امامت� بزرگ ترين �امت� را به عهده گرفت.(19)

 

3. ولايت

ولايت از واژه هاي كليدي نظام سياسي اسلام است. مشتقات اين ماده در معاني گوناگوني چون قرابت، صداقت، محبت،، سرپرستي و تصرف در امور به كار مي رود؛ اين واژه در كلام، فقه و حقوق عموماً به معناي زعامت، سرپرستي و تصدي امور است. �ولايت�، در اين معنا، با �امامت� به معناي �رهبري اجتماعي و زعامت سياسي� مترادف است.(20) در نظام هاي حقوقي مي توان �حاكميت� را معادل ولايت به شمار آورد. حاكميت يعني قدرت برتري كه بالاتر از او قدرتي نيست. البته بايد به اين نكته توجه داشت كه در �ولايت� ميان �والي� و افراد تحت ولايت نوعي رابطه عاطفي وجود دارد. ميان امام و امت، با عنايت به معناي لغوي ولايت، قرابت و محبت، حاكم است. بدين ترتيب، مي توان نظام سياسي اسلام را نظام �امت و امامت� ناميد.

امامت و ولايت با نصب الاهي تحقق مي يابد. ولايت تعييني است؛ اما تحميلي نيست.(21) مردمي كه پذيراي دين و مكتب گشته اند، ولايت ولي الاهي را نيز آزادانه و آگاهانه مي پذيرند. رهبر و ولي مسلمانان موظف است در چارچوب اصول عقيدتي، موازين ديني و مصالح امت اسلامي ولايت خويش را اعمال كند. بنابراين، سه ضلع مثلث نظام سياسي اسلام عبارت است از: مباني و موازين ديني، رهبري الاهي و امت اسلامي.(22) �امت� براي ايفاي نقش والاي خود بر �امامت� تكيه مي كند و امام، در مديريت جامعه، اصول وحياني و عقلاني را ملاك قرار مي دهد.

 

نظام هاي سياسي

با نگاهي به نظام هاي سياسي ديگر، تفاوت هاي اين نظام ها با نظام سياسي اسلام آشكارتر مي شود. براي شناخت اين نظام ها آشنايي با مفاهيم زيرضرورت دارد:

 

1. كشور يا دولت ـ كشور

واحدي است كه از چهار عنصر جمعيت (ملت)، سرزمين، حاكميت و حكومت تركيب يافته است.

 

2. حاكميت

يكي از اركان چهارگانه دولت است و در مفهوم قدرت عالي فرماندهي به كار مي رود.

 

3. حكومت

حاكميت در حكومت متبلور مي گردد. حكومت مجموعه اي از انسان ها، ابزار مادي و ساختار تشكيلاتي است كه حاكميت به وسيله آن اعمال مي گردد. هر حاكميتي براي اعمال قدرت خود به حكومت نياز دارد. حاكميت تجزيه ناپذير است؛ اما حكومت در درون خود تفكيك قوا را مي پذيرد. قواي حكومتي در بخش هاي مختلف قانونگذاري، اجرايي و قضايي مانند اندام هاي مكمل يكديگر عمل مي كنند و در جهت اعمال حاكميت گام بر مي دارند.

بدين ترتيب، روشن مي گردد دولت ها معرف نظام سياسي اند. در تعريف �دولت�، با توجه به عناصر چهارگانه آن، مي توان گفت قدرتي كه در يك سرزمين معين بر جمعيتي معين اعمال مي گردد. اين اعمال قدرت توسط حكومت صورت مي گيرد و حكومت از سه قوه مقننه، مجريه و قضائيه برخوردار است. حكومت دو دسته از اعمال را انجام مي دهد: اَعمال حاكميت و اَعمال تَصدي(23). با توجه به اركان دولت، اَعمال حاكميت از وظايف حكومت است نه اعمال تَصدّي.

 

مقايسه نظام سياسي اسلام و نظام هاي سياسي ديگر

اسلام، ولايت و رهبري را يكي از سه ركن نظام و شرط بقاي اصل دين مي داند. ولايت و رهبري با اين مفهوم در نظام هاي سياسي رايج دنيا جايي ندارد. تفاوت نظام سياسي اسلام و ديگر نظام ها عبارت است از:

1. تفاوت امت و ملت كه از اركان شكل دهنده هر يك از دو نظام به شمار مي آيند.

2. تفاوت در وابستگي جغرافيايي و عدم آن

3. تفاوت در پذيرش و عدم پذيرش رهبري (مهم)

در آغاز گفتيم، هدف دين هدايت جامعه بشري است. يكي از مهم ترين اهداف تأسيس حكومت در اسلام نيز بستر سازي مناسب جهت اقامه دين و پاسداري از حق و عدل است تا در سايه آن جامعه انساني به سوي هدف والاي خود گام بردارد. هدايتگري در رأس وظايف رهبران اين حكومت جاي دارد. قرآن كريم مي فرمايد:

وَجعلناهم أَئِمه يهدُون بِأَمرِنا(41)؛ آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما امت را هدايت مي كنند....

وظايف حكومت ها تابعي از اهداف آن ها است. از اين رو نمي توان براي حكومت هاي مختلف، وظايف كاملاً مشابه با هم در نظر گرفت. از سوي ديگر همان گونه كه در فصل اول يادآور شديم از نظر حقوقي همه كارهايي را كه حكومت ها انجام مي دهند نمي توان به عنوان وظيفه حكومت تلقي كرد. انجام برخي امور خدماتي و يا توليدي وظيفه حكومت يا نهادهاي مرتبط با آن نيست. حكومت از آن جهت كه اعمال حاكميت مي كند تنها موظف به انجام اعمالي است كه به حاكميت مربوط مي گردد.

در اين بخش، ديدگاه علي (ع) درباره وظايف رهبر در شش محور وظايف مديريتي، ديني و فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و قضايي باملاحظات زير بررسي مي شود:

1. وظايف حكومت با محوريت جهت گيري معنوي و رشد و تعالي جامعه انساني

2. اَعمال حاكميت نه اَعمال تصدي

3. ثبات و عدم ثبات برخي از وظايف حكومتي

4. عدم تفاوت ميان وظايف حكومت و حاكم و رهبري

 

الف) وظايف مديريتي

 

1. تعيين سياست هاي كلي

رهبر در مقام هدايت امت ناگزير است خطوط كلي و سياست هاي كلان كشور در زمينه هاي مختلف قانوني، اجرايي و قضايي را تعيين كند. التزام به كتاب و سنت(42)، قاطعيت در اجراي حق و عدالت(43)، اصولگرايي و آرمان خواهي(44)، ارتقاي سطح علمي و فرهنگي(45) و مردم داري(46) بخشي ازسياست هاي مورد نظر علي (ع) است كه مديريت سياسي جامعه بايد آن ها راپي گيرد.(47)

 

2. شايسته سالاري

در ديدگاه علي (ع) معيار اصلي گزينش در هر زمينه اي شايستگي است. او از گزينش نااهلان كه شايسته مشورت نيستند، شكوه مي كند(48) و به مالك اشترمي گويد: در امور كار گزارانت ژرف بنگر و براساس ارزيابي درست به كارشان بگمار نه به انگيزه گرايش هاي شخصي و نه بر مبناي خود كامگي. اين دو امر در ظلم و خيانت ريشه دارند. براي خدمت، آنان را كه از تجربه و شايستگي نجابت بهره مندند و در اسلام پيشتازند، برگزين؛ زيرا اينان در اخلاق برتر و در آبرومندي سالم ترند؛ آزمندي شان كم تر و انديشه شان درباره عواقب امور بيش تر است.(49)

تأكيد توأمان حضرت بر دو عنصر �تجربه و نجابت� بسيار حائز اهميت است. كارگزاران، هم بايد از تجربه و تخصص‌ بهره مند باشند و هم از نجابت نفساني و تعهد اخلاقي. شايسته سالاري واقعي تنها در پرتو ملاك قرار دادن اين دو عنصر تحقق مي يابد و هر يك بدون ديگري مشكل زا خواهد بود.

 

3. انضباط اداري

بخش مهمي از كارآمدي يك نظام به ميزان انضباط حاكم در آن بستگي دارد. در اين ميان، منضبط بودن كارگزاران بيش از ديگران مورد انتظار است. حضرت در نامه اي انتقادآميز به يكي از ياران بسيار نزديكش كميل بن زياد نخعي فرمود: اين روش كه انسان مأموريت و مسؤوليت خويش را تباه كند و در كار ديگر كه مسؤوليت آن را ندارد، درگير شود سند ناتواني و بيان گر انديشه اي ويران گر است.(50)

حضرت در نامه اي(51) به اشعث بن قيس نيز او را از تصميم خودسرانه درباره مردم و اقدام به كار خطير بدون داشتن مدرك نهي مي كند و بر اهتمام به انضباط در امور مربوط به نظاميان تأكيد مي ورزد.(52)

 

4. نظارت و بازرسي

در نامه هاي امام علي (ع) به استانداران و فرماندارانش، نظارت كامل آن حضرت بر آنان مشهود است. نظارت امام بر نحوه كار كارگزارانش به وسيله مأموران اطلاعاتي يا گزارش ها و شكايات مردمي صورت مي گرفت. بسياري از نامه هاي امام (ع) نشان دهنده واكنش سريع حضرت به گزارش هاي مردم و مأموران درباره واليان است.(53) نامه معروف امام به عثمان بن حنيف، (فرماندار بصره) يكي از اين نمونه ها است.(54) جرم اين كارگزار شركت در ميهماني ويژه ثروتمندان بود. امام وي را آن چنان سرزنش مي كند تا ديگران درس گيرند و در مسير درست گام بردارند و شأن و جايگاه كارگزار حكومت ديني محفوظ ماند.

علاوه بر اقدامات نظارتي كه از سوي شخص‌ امام صورت مي گيرد، نظارت بر همه رده هاي مديريت جامعه نيز ضرورت دارد. از اين رو، مالك اشتر را به گسيل كردن مأموران مخفي براي زير نظر گرفتن رفتار افراد زيرمجموعه اش فرا مي خواند.(55)

 

5. سياست هاي تشويقي و تنبيهي

برخورد يكسان حكومت با آنان كه براي انجام دادن وظيفه خود صادقانه به ميدان آمدند و آنان كه از زير بار وظيفه شانه خالي كردند، افزون بر آن كه ستمي بزرگ به شمار مي آيد، به تدريج انگيزه خدمت را نابود مي سازد و متخلفان و قانون شكنان را به ادامه تخلف و بي مسؤوليتي فرا مي خواند. تشويق و توبيخ‌ بجا و عادلانه يكي از عوامل مهم ايجاد رقابت در سامان دهي امور حكومت است. اميرمؤمنان به مالك اشتر چنين سفارش مي كند: هرگز نبايد نيكوكار و بدكار نزدت جايگاه يكسان داشته باشند. اين امر سبب سرخوردگي نيكان از نيكي و خوگرفتن بدان به بدي است. هر كس را در همان جايگاهي كه شايسته آن است، بنشان.(56)

 

ب) وظايف ديني و فرهنگي

 

1. احياي دين الاهي و سنت نبوي

با توجه به هدف عالي حكومت و فلسفه وجودي آن، نظام سياسي نمي تواند در برابر امور ديني و ارزش هاي معنوي جامعه بي تفاوت باشد. برخلاف تصور نظريه پردازان سكولار و لائيك كه حوزه حكومت را با حوزه دين بي ارتباط مي دانند، علي (ع) مي فرمايد: خدايا تو مي داني آن چه انجام داديم به خاطر رقابت در قدرت و فزون خواهي ثروت نبود. براي آن بود كه نشانه هاي از بين رفته دينت را باز گردانيم و اصلاحات را در شهرها آشكارسازيم تا بندگان ستمديده ات در ايمني قرار گيرند و حدود تعطيل شده، اجرا گردد.(57)

در ادامه همين سخن، ضمن اشاره به اين كه �والي� بر جان، مال و ناموس مردم سلطه مي يابد، مي فرمايد: چنين فردي نبايد تعطيل كننده سنت پيامبر باشد؛ زيرا كه تعطيلي سنت به هلاكت امت مي انجامد.

وظايف رهبري در سخني ديگر از امام (ع) چنين شمارش شده است:

ابلاغ‌ در موعظه، كوشش در خير خواهي، احياي سنت، اقامه حدود الاهي بر آنان كه سزاوار كيفرند و رساندن سهم بيت المال به اهلش.(58)

 

2. پاسداري از ارزش هاي فرهنگي

نقش مهم حكومت در ادب و فرهنگ جامعه بر كسي پوشيده نيست. از آن جا كه در بسياري از موارد تحولات سياسي و اجتماعي تابع تحولات فرهنگي است، اهتمام به امور فرهنگي در شمار مسؤوليت هاي حكومت جاي دارد. تأكيد حضرت بر گزينش افراد بهره مند از تجربه و نجابت، اصالت و پيشگامي در اسلام كه اخلاق برتر، آبروي بيش تر، آزمندي كم تر و عاقبت انديشي دقيق تر دارند، بر اين اساس صورت گرفته است.(59)

رهنمودهاي حضرت در تصحيح بينش ارزشي جامعه و تبيين ارزش هاي راستين نظير علم و آگاهي، حلم و بردباري، عبادت و بندگي، تقوا و پارسايي(60) و ارائه سيره پيامبر(61) و بيان شگردهاي منافقان حق ستيز فرصت طلب(62) نشان دهنده اهتمام حضرت به ارزش هاي فرهنگي است.

 

3. آموزش همگاني

آموزش و پرورش رايگان يكي از حقوق مردم است. حضرت، در خطبه سي و چهارم نهج البلاغه، حقوق مردم را چنين بر شمرده است: حق شما بر من اين است كه از خيرخواهي تان دريغ‌ نورزم، بيت المال شما را در راهتان مصرف كنم، شما را آموزش و تعليم دهم تا از ناداني نجات يابيد و تربيت كنم تا فرا گيريد.

بدين ترتيب، حكومت ها وظيفه دارند براي تقويت پايه هاي ديني، اخلاقي، دانش و آموزش همگاني از همه امكاناتي كه در اختيار دارند، استفاده كنند.(63)

 

ج) وظايف اقتصادي

اقتصاد حاكم بر دنياي صنعتي امروز، با توجه به دستيابي بشر به تكنولوژي هاي پيشرفته و رقابت روز افزون كشورهاي سرمايه داري در بهره گيري از تمام ظرفيت هاي طبيعي، پيچيدگي هاي خاص‌ دارد. آن چه امروزه در مسأله توليد و توزيع، ابزار توليد، قوانين عرضه و تقاضا و نظاير آن در ميان اقتصاد دانان وجود دارد بي سابقه است. اقتصاد جوامع گذشته بر كشاورزي، دامداري، صيادي (به صورت ساده و ابتدايي) و نيز داد و ستدهاي بازرگاني محدود استوار بوده است. بنابراين، بررسي وظايف اقتصادي حكومت اسلامي از ديدگاه علي (ع) بايد با توجه بدين واقعيت صورت پذيرد.

از سوي ديگر، امروزه اكثر دولت هاي جهان از دخالت خود در امور اقتصادي كاسته و تصدي آن را به بخش خصوصي واگذارده اند؛ به عبارت ديگر، بسياري از اعمال اقتصادي دولت كه در گذشته با عنوان �اَعمال حاكميت� مطرح بود، امروزه به �اَعمال تَصدّي� تبديل شده است. بر اين اساس، هنگامي كه وظيفه اقتصادي حكومت از ديدگاه علي (ع) بررسي مي شود، ممكن است يك يا چند وظيفه مورد توجه حضرت، امروز در شمار وظايف اقتصادي حكومت جاي نداشته باشد. در نگاه امام علي (ع) وظايف اقتصادي حكومت عبارت است از:

 

1. سازندگي و فقرزدايي

امام در آغاز عهدنامه مالك اشتر، تصريح مي كند انتصاب وي به حكومت مصر به منظور جمع آوري ماليات، مبارزه با دشمنان، اصلاح امور و آباداني و سازندگي شهرها و روستاها(64) انجام گرفته است.

آن حضرت يكي از دلايل پذيرش حكومت، را پيمان خداوند بر عدم سكوت عالمان در برابر شكمخوارگي ستمگران و گرسنگي ستمديدگان مي داند(65). آن بزرگوار همچنين مي فرمايد:

فضيلة السلطان، عمارة البلدان(66)؛ امتياز سلطان در آباد ساختن شهرها است.

به اعتقاد حضرت، گرفتن ماليات و خراج نيز بايد براي سازندگي و آباداني باشد:

من طلب الخراج بغير عمارة اَخرب البلاد و اهلك العباد(67)؛ هر كه بدون عمران و آبادي و خراج بگيرد كشور را ويران و ملت را نابود كرده است.

مفهوم اين سخن آن است كه هدف از گرفتن ماليات، عمران و آباداني است. سياست هاي مالياتي بايد چنان تنظيم گردند كه نتيجه آن سازندگي كشور باشد.

 

2. تأمين امنيت اقتصادي

امام به مأموران گرد آوري ماليات مي فرمايد: مبادا براي گردآوري خراج، پوشاك زمستاني يا تابستاني كسي يا حيوان سواري اش را كه با آن كار مي كند يا خدمتكارش را بفروشيد. مبادا كسي را براي درهمي بي ارزش تازيانه بزنيد و مبادا به مال و دارايي مردم (مسلمانان نمازگزار تا اقليت هاي درگرو پيمان) دست يازيد....(68)

وقتي به آبادي رسيدي در كنار آب فرود آي و داخل خانه هاي آنان مشو... آن گاه به آنان بگو: بندگان خدا، ولي و خليفه خدا مرا به سوي شما فرستاده است تا حق خدا را كه در اموال شما است، بگيرم. آيا در اموال شما حقي هست كه آن را به نماينده اش بپردازيد؟ اگر كسي گفت نه، ديگر به او مراجعه نكن و اگر كسي پاسخ‌ مثبت داد، بي آن كه او را بترساني يا تهديدش كني، همراهش برو....(69)

 

3. تأمين رفاه عمومي

در بخش هاي مختلف عهدنامه مالك اشتر دغدغه هاي حضرت درباره امور معيشتي و اقتصادي طبقات مختلف مردم به چشم مي خورد؛ براي مثال امام مي فرمايد: در نظام خدايي، همگان در راحت و گشايش به سر مي برند و هر يك را بر زمامدار حقي است برابر آن چه وضع او را سامان دهد و زمامدار مسلمان نمي تواند از زير بار وظيفه اي كه خداوند در اين خصوص‌ بر دوشش نهاده، به شايستگي بيرون آيد، مگر با ياري جستن از خدا، تلاش و آماده كردن خود براي پايبندي به حق و صبر در همه مواردي كه بر او سبك يا سنگين است.(70)

 

د) وظايف اجتماعي

حكومت درباره امور اجتماعي مردم تكاليف متعدد دارد. اسلام بر اهميت رعايت مصالح اجتماعي و تقديم آن بر منافع فردي و وابستگي هاي قومي، قبيله اي و حزبي تأكيد مي ورزد. علي (ع)، با حساسيت فراوان، مقامات حكومت اسلامي را به حسن روابط با مردم موظف مي كرد. وظايف اجتماعي حكومت را مي توان در محورهاي زير خلاصه نمود:

 

1. مردم داري

حكومت واقعي در نظر اسلام، حكومت بر دلها است. در اين حكومت، ميان حكومت كنندگان و حكومت شوندگان فاصله وجود ندارد. امتيازات ناشي از عنوان ها و مقام هاي اجتماعي و سياسي، در اين نظام مفهوم ندارد. اعتقاد بر اين است كه زمامداران براي مردمند نه مردم براي زمامداران. مردم، به ويژه طبقات ضعيف و محروم، صاحبان اصلي حكومت و ولي نعمت شمرده مي شوند. بر اين اساس، عشق به مردم(71) و حسن ظن به آن ها، وظيفه رهبران جامعه است. در طولاني ترين فرمان حكومتي علي (ع) كه بر منزله قانون اساسي حكومت علوي است امام (ع) به مالك اشتر مي فرمايد: دلت را پوششي لازم است كه تار و پودش مهر مردم و دوستي و لطف به آنان باشد. مباد كه در برابر مردم درنده اي خون آشام باشي كه خوردنشان را غنيمت شماري؛ زيرا مردم دو دسته اند: يا برادران ديني تواند و يا همنوعانت در آفرينش... (72) هيچ وسيله اي براي جلب اعتماد حاكم به وفاداري مردم از حسن ظن به آن ها و تخفيف هزينه هاي آنان بهتر نيست.(73)

حضرت در نامه اي به يكي از كارگزاران صدقات وي را از تندخويي، دروغگويي و بي اعتنايي به مردم باز مي دارد.(74)

 

2. عدالت محوري و ستم ستيزي

عدالت در رأس ارزش هاي اسلامي جاي دارد و اجراي آن از مهم ترين آرزوهاي علي (ع) بود. در يك تحليل تاريخي يكي از مهم ترين ناپايداري حكومت علي (ع) را در عدالت محوري حكومتش بايد جستجو نمود. اما اين حكومت به ظاهر ناپايدار در حقيقت براي هميشه ماندگار ماند. امام (ع) اجراي عدالت را سبب پذيرش حكومت از سوي خويش مي داند و مي فرمايد: به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر چنين نبود كه حضور انبوه مردم اتمام حجتي است و خداوند را با عالمان در بي تفاوت نبودن در برابر شكمبارگي ظالمان و گرسنگي مظلومان تعهدي است، مهار شتر خلافت را بر كوهانش انداخته و واپسين شتر اين كاروان را سيراب جام نخستين مي ساختم.(75)

چنين انساني آن گاه كه زمام امور را به دست مي گيرد با كسي شوخي ندارد و در راه اجراي عدالت اجتماعي، موانع عدالت را با قدرت حكومت يكي پس از ديگري از سر راه بر خواهد داشت و در مسير مبارزه با تبعيض‌ و بي عدالتي كم ترين نرمش حتي نسبت به نزديك ترين عزيزان خود نشان نخواهد داد:

به خدا سوگند، اگر شب ها را بر بستر خارهاي پرگزند سعدان به صبح آرم يا دست و پايم به زنجير كشيده شود، برايم بسي دلپذيرتر از آن است كه در قيامت خدا و رسولش را در حالتي ملاقات كنم كه به بنده اي از بندگانش ستم روا داشته يا از حطام دنيا چيزي به ناحق برگرفته باشم....

به خداوند سوگند، عقيل را در هنگامه فقر و تنگدستي ديدم كه چيزي از گندم شما را از من طلبيد؛ در حالي كه كودكانش را با موهاي ژوليده و تيره رنگ مي نگريستم. شدت فقر، رنگ فرزندان برادرم را چنان تيره ساخته بود كه گويا به عمد نيلگونشان كرده بودند. عقيل با تأكيد خواستش را مطرح مي كرد و تقاضايش را پياپي باز مي گفت... پاره آهني را تافتم و به بدنش نزديك كردم تا عبرت آموزد!(76)

كارگزارانش را نيز به عدالت حتي در جزئي ترين امور فرمان مي داد:

در برابر مردمي كه در حوزه مسؤوليت تواند فروتن و گشاده رو و ملايم باش و موضعي نرم و انعطاف پذير برگزين. مساوات و برابري را حتي در گردش چشم و نگاه و سلام و تعارف نيز پاس دار تا بزرگان در تجاوز به تو طمع نكنند و ناتوانان نيز از عدالت نوميد نشوند.(77)

در انديشه علي (ع) اموري چون خود كامگي، هواپرستي، دنياطلبي، قرابت و خويشاوندي موانع اجراي عدالت شمرده مي شوند و بايد قاطعانه طرد گردند. وقتي برخي از ياران سهل بن حنيف انصاري (كارگزار حضرت در مدينه) به معاويه پيوستند حضرت به سهل چنين نوشت:

بي ترديد آن ها، اهل دنيايند، آن را قبله خويش گرفته اند و به سويش مي شتابند. يقيناً آنان عدل را شناخته و با چشم و گوش خويش دريافته و احساس كرده اند و بدين حقيقت نيز آگاهي يافته اند كه در دستگاه ما مردم دربرابر حق و عدالت برابرند؛ با اين همه به سوي خودكامگي و انحصارطلبي گريخته اند.(78)

حضرت همچنين مالك اشتر را اين گونه هشدار مي دهد: زمامداران راخواص‌ و نزديكاني است كه در وجودشان خصلت هايي چون خودكامگي، چپاول گري و نامردمي در روابط اقتصادي وجود دارد. بر تو است كه اسباب چنين خصلت هايي را ريشه كن سازي. هيچ گاه به هيچ يك از حاشيه نشينان و نزديكانت زميني مبخش....(79)

 

3. تأمين اجتماعي

امام (ع) اولويت دادن به كودكان و پيران، نيازمندان و ناتوانان در بهره مندي از خدمات امدادي حكومت را وظايف كارگزارانش مي داند و به آن ها چنين سفارش مي كند:

خدا را، خدا را، در مورد طبقات پايين اجتماع؛ آنان كه چاره اي ندارند؛ چون مستمندان، نيازمندان و از كارافتادگان. قسمتي از بيت المال و بخشي ازغلات ماليات ها را در هر محل به آنان اختصاص‌ ده....(80)

آن حضرت پيرمردي نابينا را در حال تكدي ديد. پرسيد كيست؟

گفتند: مردي مسيحي است.

فرمود: در وقت توانايي به كارش گرفتيد و اينك كه از كار افتاده است، از ياري اش دريغ‌ مي ورزيد! خرجي اش را از بيت المال بپردازيد.(81)

 

ه) وظايف سياسي

 

1. احترام به افكار عمومي

رفتار كارگزاران و مقامات حكومتي در معرض‌ ديد مردم قرار دارد. مقامات بايد همواره به قضاوت مردم درباره خود و ديگر مسؤولان اهميت دهند و آن را از شاخصه هاي مهم ميزان توفيق يا عدم توفيق خود به شمار آورند. امام (ع) در آغاز عهدنامه مالك اشتر مي فرمايد: مالك، بدان تو را به شهرهايي فرستادم كه پيش از تو بستر فرمانروايي ستم گران يا دادگستران بوده است. بي گمان مردم كارهايت را مي نگرند ـ چنان كه تو در كار زمامداران پيش از خود مي نگريستي ـ و درباره ات همان ها را مي گويند كه تو درباره ديگران مي گفتي. آن چه شناخت صالحان را رهنمون است تنها نام نيكي است كه خدا به سود آنان بر زبان بندگانش جاري مي سازد.(82)

 

2. مشورت و رايزني

انجام دادن وظايف حكومتي، با توجه به گستردگي و پيچيدگي امور ولزوم رعايت مصلحت جامعه اسلامي، در بسياري از مواقع نيازمند مشورت باصاحب نظران و متخصصان است. حاكم اسلامي براي سرپرستي جامعه به مشاوراني شايسته و كار آزموده نياز دارد. رهبراني كه در هر زمينه اي مستقل عمل مي كنند و خود را از رايزني با ديگران بي نياز مي پندارند، سرانجام در گرداب استبداد رأي فرو مي افتند. امام مي فرمايد:

هر كه به استبداد رأي دچار آيد به گرداب نابودي در افتد و كسي كه باديگران رايزني كند در عقول آنان مشاركت نمايد.(83)

 

3. مسؤوليت پذيري

در نظام سياسي اسلام، رهبران حكومتي ـ همان گونه كه در برابر خداوند مسؤوليت دارند ـ بايد در برابر مردم نيز پاسخگو باشند. رابطه امام و امت يك سويه نيست. حضرت در نامه اي به عبدالله بن عباس، فرماندار بصره، چنين نوشت:

اي ابوالعباس ـ خدايت رحمت كند ـ دست و زبانت را در خير و شري كه بر آن جاري مي شود، پاس دار كه ما نيز در آن با تو شريك هستيم....(84)

هنگام حركت سپاه، امام در نامه اي به تمام كارگزاراني كه در مسير حركت سپاه قرار داشتند، چنين نگاشت:

لشگرياني بسيج كرده ام كه به خواست خدا بر شما خواهند گذشت. تكاليف الاهي آن ها را يادآوري كرده و بر نيازردن ديگران و پرهيز از هر گونه شرارتي تأكيد ورزيده ام. با وجود اين، رسماً در پيشگاه خدا و در برابر شما از هر گونه آزار لشگريانم برائت مي جويم.... پس هر سپاهي اي كه ستم گرانه به چيزي دست يازيد، به فراخور ستمي كه كرده است، كيفرش دهيد...(85)

 

4. تضمين حقوِق و آزادي هاي عمومي

امام علي (ع) در شناسايي حقوق اساسي مردم پيشگام بود و بزرگ ترين مدافع آزادي ها به شمار مي آمد. در حكومت وي آزادي عقيده و اظهار آن وآزادي از تفتيش و تحميل عقيده بيش از هر حكومت دمكراتيك در هزاره سوم وجود داشته است. البته بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه اين آزاد مرد بزرگ هرگز هر عقيده اي را نمي ستايد. علي كه مجسمه حقيقت و عدالت است، چگونه مي تواند هر انديشه و عقيده را هر چند باطل باشد ستايش نمايد. مؤمنان و كافران اساساً به خاطر انديشه شان از يكديگر باز شناخته مي شوند و عقيده اي كه بر حق است در برابر عقيده باطل داراي امتياز و ارزش خواهد بود، امتيازي كه به عنوان يك عامل در افزايش حقوق و امتيازات صاحبان اين عقيده تأثير خواهد گذارد. دانش آموز در درس خواندن آزاد است؛ اما اين آزادي بدان مفهوم نيست كه دانش آموز درس ناخوانده از حق ورود به دانشگاه و امتياز دانشجو شدن برخوردار است. بنابراين، اعتقاد به آزادي عقيده لزوماً به معناي دادن امتياز نيست و حتي در مواردي به از دست دادن فرصت ها و محروميت از كاميابي هاي دراز مدت مي انجامد. در نگاه امام (ع) آزادي هايي كه بايد دولت اسلامي تضمين كند، عبارت است از:

 

- آزادي بيان و انتقاد

حضرت خطاب به مالك اشتر مي نويسد: بخشي از وقت خود را براي آنان كه به مراجعه به تو نيازمندند قرار ده و شخصاً آنان را در جلسه اي عمومي به حضور بپذير؛ و براي خدايي كه تو را آفريده است در حضور آنان فروتن باش. به محافظان و نيروهاي نظامي ات اجازه حضور نده تا سخنگوي آنان بي هيچ لكنتي با تو گفت گو كند.(86)

آن بزرگوار گاه مردم را مخاطب قرار مي داد و حقوق آن ها را چنين يادآور مي شد:

با من بدان سان كه رسم سخن گفتن با جباران است، سخن مگوييد؛ و آن گونه كه در حضور زورمندان پروا مي كنيد، از من فاصله مگيريد؛ و به صورت تصنعي با من رفتار نكنيد و چنان مپنداريد كه اگر سخن حقي به من گفته شود، مرا گران آيد....(87)

براساس اين روايات، در نگاه امام (ع) حكومت وظيفه دارد:

الف) فرصت هاي مناسب در اختيار مردم قرار دهد تا سخنان آن ها را بشنود.

ب) انتقاد صريح و بي پروا را حق مسلم مردم بداند.

ج) از پديد آمدن رابطه خشك و تشريفاتي و مصنوعي و همراه با ملاحظه كاري هاي رايج و متداول ميان مردم و مقام هاي حكومت پيشگيري كند.

 

- آزادي قلم و مطبوعات

اين نوع آزادي از اقتضائات خاص‌ زمان ما است؛ زيرا �قلم� در گذشته هاي دور، كم تر در مقاصد سياسي ـ اجتماعي به كار گرفته مي شد. با وجود اين، از موضع امام (ع) در زمينه آزادي بيان و انتقاد، مي توان ديدگاه آن حضرت را در مورد آزادي قلم و مطبوعات دانست؛ چون مطبوعات مي توانند در انعكاس ناهنجاري هاي جامعه، مبارزه با خود محوري، انتقال انتقادهاي مردم به مسؤولان و افزايش آگاهي جامعه نقش داشته باشند. البته حكومت نبايد از نقش تخريبي مطبوعات ناسالم نيز غفلت كند؛ مطبوعاتي كه احياناً به نشر اكاذيب و ترويج فساد، افشاي اسرار حكومتي، تحريك عليه نظم عمومي و ضديت با مباني اسلامي مي پردازند.

 

- آزادي اجتماعات احزاب و انجمن ها

نظام هاي استبدادي ـ به دليل ماهيتي كه دارند ـ از اجتماعات و تشكل هامي هراسند؛ اما در نظامي كه بر پايه محبت و ارائه خدمت استوار است، دليلي براي جلوگيري از تشكل ها و اجتماعات وجود ندارد. در حكومت علي (ع) خوارج نهروان ـ با آن كه گروهي سازمان يافته بودند ـ تجمعاتي داشتند و تا وقتي به جنگ با حضرت روي نياوردند، در آزادي كامل به سر مي بردند. امام (ع) در برابر آنان ـ با آن كه مردمي خشن، كوته نظر و داراي عقيده هاي فاسد و خطرناك بودند ـ به تبيين و روشنگري پرداخت نه تحميل عقيده.

شهيد مطهري در اين باره مي نويسد:

امير المومنين با خوارج در منتها درجه آزادي و دموكراسي رفتار كرد.... آن ها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خود و اصحابش با عقيده آزاد با آنان رو به رو مي شدند. شايد اين مقدار آزادي در دنيا بي سابقه باشد كه حكومتي با مخالفين خود تا اين درجه با دمكراسي رفتار كرده باشد.(88)

البته هنگامي كه فتنه انگيزان عملاً و علناً به مبارزه با حضرت برخاستند و امام از تأثير اندرزهايش نوميد شد، با آنان به جنگ پرداخت و چشم فتنه را در آورد.(89)

 

5. تقويت توان دفاعي

اهتمام به امر دفاع و تجهيز نيروهاي مسلح و تأمين امنيت جامعه اسلامي نيز از وظايف حكومت ها به شمار مي رود. تصميم گيري در زمينه امور نظامي در اختيار مقامات سياسي و رهبر جامعه اسلامي است.

امام (ع) بر توجه به حال سپاهيان در نامه مالك اشتر تأكيد مي ورزد:

لشكريان به اذن خدا دژهاي ملت، زينت زمامداران، شكوه دين و راه هاي تحقق امنيت اند و ملت جز با تكيه به آن ها برپاي نخواهد ايستاد. ايستادگي سپاه نيز به بهره اي كه خداوند از خراج به آنان اختصاص‌ داده تا در پيكار با دشمنان نيرو گيرند و در سامان دادن به زندگي بر آن تكيه كنند، وابسته است.(90)

 

و) وظايف قضايي

دستگاه قضايي حكومت اسلامي بايد پيام آور عدالت و تأمين كننده آرامش و امنيت مردم، چه از لحاظ جاني و چه از لحاظ اقتصادي به ويژه در رابطه با طبقات ضعيف جامعه باشد. پاسداري از حقوق مردم و رسيدگي به شكايات آنان و برخورد با متجاوزان به جان و مال و آبروي مردم در رأس وظايف دستگاه قضايي است. از سوي ديگر، اصل بر برائت است. هيچ فردي تا وقتي جرمش ثابت نشده، مجرم تلقي نمي گردد و مصونيتش بايد از سوي حكومت تضمين شود. امام علي (ع) به مالك مي فرمايد: از ميان مردم بهترين فرد را براي قضاوت انتخاب كن. كسي كه مراجعات فراوان او را در تنگنا قرار نداده و حوصله اش را سر نمي برد و برخورد دو طرف دعوا او را خشمگين نمي سازد... و در فهم حقيقت به تحقيق اندك اكتفا نمي كند؛ كسي كه در تحقيقات از همه محتاط تر و دريافتن دليل از همه مصرتر باشد.(91)

 

امنيت جاني و حيثيتي

خداوند حرمت مسلمانان را بر هر حرمتي برتري بخشيده و بنياد حقوق آنان را با اخلاص‌ و توحيد محكم ساخته است.

پس مسلمان كسي است كه مسلمانان ديگر از دست و زبانش ايمن باشند و آزار هيچ مسلماني ـ جز در موردي كه خداوند فرموده است ـ روا نيست.(92)

 

امنيت مالي و اقتصادي

اين بعد از امنيت، در بخش وظايف اقتصادي حكومت توضيح داده شد.

 

مصونيت از تجسس

عدم افشاي اسرار خصوصي مردم از حقوقي است كه افزون بر حكومت، براي همه افراد تكليف پديد مي آورد. حكومت بايد به خلوت افراد احترام گذارد. اسلام تجسس را صريحاً ممنوع ساخته است و در فرمان اميرمؤمنان به مالك با اين روحيه زشت به شدت مقابله شده است: دورترين و زننده ترين افراد نزد تو بايد كساني باشند كه بيش تر در جست و جوي عيوب مردم اند. در همه ي مردم كاستي هايي است كه زمامدار شايسته ترين فرد در پوشاندن و مخفي كردن آن است.(93)

تا كنون در محورهاي شش گانه وظايف مديريتي، فرهنگي و ديني، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و قضايي 20 وظيفه حكومت را از ديدگاه علي (ع) بر شمرديم.

در اين سير اجمالي در جايگاه، شرايط و وظايف رهبر و رابطه اش باحكومت دريافتيم كه حكومت و همه امكانات حكومتي بدين جهت در اختيار حاكم قرار مي گيرد كه در خدمت مردم به كار رود. حكومت امانتي(95) است در دست گروهي كه در پرتو آن هدف هاي اصلي آن يعني هدايت، احياي حق و اجراي عدالت تأمين شود و حاكمان تنها امانت دارانند. حاكمان امانت دار آن گاه در ايفاي وظيفه خويش توفيق مي يابند كه تنها و تنها به �حق و عدل� عمل كنند.

وليكن احب الامور اليك اوسطها في الحق و اعمها في العدل.

براي تو پسنده ترين كارها همان باشد كه در حق ميانه ترين و در عدل فراگيرترين است.(95)

حكومتي كه اساس خويش را بر محور حقيقت و عدالت استوار نسازد، ازمنظر علي (ع) بي ارزش است. در مقابل، حكومت دادگستر و حاكم و پيشواي عادل و شايسته از نعمت هاي بزرگ خداوند به يك جامعه است و مردم وظيفه دارند از چنين نظامي حفاظت كنند. دولت و ملت در نظام اسلامي، با آشنايي به حقوق و تكاليف خود، بهتر و با بصيرت بيش تر امور خويش را سامان مي دهند. جمهوري مبارك اسلامي ما نيز تا رسيدن به حكومت علوي راهي دراز در پيش دارد اميد كه به همت بلند رهبر معظم انقلاب، مسؤولان دلسوز، جوانان غيور و همه ملت به خواست خداوند به هدف خويش نايل آيد.

 

جمعه 25 تیر 1389 - 7:58:15 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


دين، هدف، نقش و ويژگي هاي آن


تفسیر سوره کوثر


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

5799 بازدید

1 بازدید امروز

1 بازدید دیروز

14 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements